مجتهد شبستری، بهعنوان سلسلهجنبان گفتمان هرمنوتیکی روشنفکری دینی، سهمی عمده در اشاعه و ترویج گفتمان هرمنوتیکی روشنفکری دینی بر عهده گرفته است و با تأسی از معرفتشناسی پستمدرنیستی، نوعی نسبیگرایی و ساختارشکنی در تفسیرهای دینی او ظاهر گردید. در این جستار، این فرضیه مورد آزمون قرار میگیرد که گفتمان هرمنوتیکی روشنفکری دینی گفتمانی برون دینی است که متدولوژی آن سنخیت و همگونی با کتاب مقدس و نص ندارد و توشهگیری علیالدوام و بلاانقطاعِ این نحلۀ فکری از نظریات جدید، از جمله هرمنوتیک، این گفتمان را به استحاله کشانده است که نتیجۀ منطقی و بلافصل آن گسست آشکار از کتاب و سنت و غلتیدن در وادی گفتمان سکولار و نسبیگرای هرمنوتیکی است. این مقاله نشان میدهد که میتوان در عین کثرتگرابودن، از نسبیگرایی مصون ماند، امری که شبستری توفیقی بدان نیافته است. درواقع، مجتهد شبستری نسبیگرایی را نه مقولهای منفی، بلکه از رهاوردهای ارزندۀ خویش میانگارد. نقد مبادی فکری شبستری، آنهم عمدتاً از آبشخور هرمنوتیکی آن و با تأکید بر تأثرات گادامری تلاش ما در این مقاله است. این متکلم نواندیش دینی، با زمانی و تاریخی خواندن دین، آن را به عصر نزول محدود میکند و تواناییهای فرازمانی آن را برمیچیند. افزون بر این، او وحی را به سخن نبی تنزل میدهد. اما واقعیت این است که نمیتوان، به تأسی از ژاک دریدا، واسازی متن را برگرفت و به کار بست و کمترین اثری از وثاقت معنای متن را برجای گذاشت