دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
فصلنامه علمی پژوهشی آیین حکمت
2008-9309
2783-4131
9
پاییز 96 - مسلسل 33
2018
02
20
نقد و بررسی عللِ «از خود بیگانگی» از منظر فویر باخ و کارل مارکس
7
30
FA
سید عابدین
بزرگی
استادیار دانشگاه بینالمللی اهلبیت (ع)
abedinbozorgi@yahoo.com
10.22081/pwq.2018.65407
فویر باخ و کارل مارکس از هگلیان چپگرا و فیلسوفان مادیای هستند که بعد از هگل، دربارۀ «از خود بیگانگی» و علل آن بحث نمودهاند. فویر باخ بر این باور است که انسانها، با فرافکنی و برونفکنیِ کمالاتِ خود، خدا و مذهب را میسازند و با تسلیم شدن در برابر آن از خود بیگانه میشوند. کارل مارکس نیز معتقد است: عامل اولیة «از خود بیگانگی» مالکیت خصوصی و، در مرحلۀ بعد، دین و مذهب میباشد. از منظر باخ و مارکس، راه برونرفت از این بیگانگی به انکار دین و مذهب منتهی میشود.
در پژوهش حاضر، بعد از بیان تاریخچۀ «از خود بیگانگی»، دیدگاه فویر باخ و مارکس توضیح داده شده و با بیان وجه اشتراک و افتراق این دو دیدگاه، به نقد و بررسی آنها پرداخته شده است. پژوهش پیشِ رو به این نتیجه رهنمون شده که اولاً، مشکل اساسی این دو تن در جهانبینی مادی آنان است، ثانیاً، دیدگاه آنان از نظر تئوری و محتوایی با اشکالات عدیدهای روبرو است و، ثالثاً، آنچه آنان از آن بهعنوان عوامل «از خود بیگانگی» یاد میکنند، از عواملِ خودآگاهی و خودیابی میباشند
خود,از خود بیگانگی,دین,مالکیت خصوصی,فویر باخ,کارل مارکس
https://pwq.bou.ac.ir/article_65407.html
https://pwq.bou.ac.ir/article_65407_e0bf9b2f4128e70d1cd153582ba829eb.pdf
دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
فصلنامه علمی پژوهشی آیین حکمت
2008-9309
2783-4131
9
پاییز 96 - مسلسل 33
2018
02
20
بررسی سه رویکرد در فلسفۀ دین
31
56
FA
مرتضی
رضایی
استادیار مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
10.22081/pwq.2018.65408
مطالعات فیلسوفانه دربارۀ دین پیشینۀ بسیار طولانی و قدمتی به اندازۀ خود فلسفه دارد، ولی اصطلاح «فلسفۀ دین»<sup><sup>[1]</sup></sup> و نگارش کتابها و مقالات با این عنوان پدیدهای نسبتاً نو و متعلق به دوران مدرن است. فلسفۀ دین یکی از پرتحرکترین حوزههای پژوهش فلسفی در دورۀ معاصر است. با اینکه این دانش مقیّد به فلسفه یا دینی خاص نیست، اولاً، فلسفۀ دینِ رایج در دامان مسیحیت پدید آمده و بالیده است، و عمدتاً تحت تأثیر این دین قرار دارد و، ثانیاً، این دانش مبتنی بر فلسفههای موجود در مغربزمین، بهویژه فلسفۀ تحلیلی، است. با این حال، امکان پژوهش فلسفی در حوزۀ سایر ادیان، از جمله اسلام، و مبتنی بر دیگر نظامهای فلسفی نیز وجود دارد. به همین رو، شایسته بلکه لازم است که فلسفۀ دین اسلامی نیز ناظر به محتوای این دین سترگ و متکی بر فلسفۀ قویم اسلامی پدید آید تا استحکام و اتقان اسلام و برتری آن بر سایر ادیان بیش از پیش نمایان شود و زمینۀ پاسخگویی به شبهات پیرامون آموزههای آن فراهم گردد. سؤال اصلی تحقیق پیش رو این است که اهمّ رویکردهای موجود یا قابل تأسیس در فلسفۀ دین کداماند؟ این تحقیق به روش توصیفی ـ تحلیلی به سامان رسیده است
<br clear="all" />
[1]. Philosophy of religion.
فلسفۀ دین,فلسفۀ تحلیلی,فلسفۀ قارهای,فلسفۀ اسلامی,فلسفۀ دین تحلیلی,فلسفۀ دین قارهای,فلسفۀ دین اسلامی
https://pwq.bou.ac.ir/article_65408.html
https://pwq.bou.ac.ir/article_65408_6f02bef725736b4128532937ea0ac50e.pdf
دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
فصلنامه علمی پژوهشی آیین حکمت
2008-9309
2783-4131
9
پاییز 96 - مسلسل 33
2018
02
20
بررسی چیستی علوم انسانی اسلامی از دیدگاه آیتالله مصباح یزدی
57
78
FA
عسکری
سلیمانی امیری
دانشیار مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
soleimani@hekmateislami.com
آسیه
گنجخانی
کارشناس ارشد فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه باقرالعلوم(ع)
10.22081/pwq.2018.65409
علوم انسانی اسلامی با رویکردهای مختلفی مطرح شده است. از دیدگاه آیتالله مصباح، علمْ کشف واقع است و دین الهی حق منحصراً دین اسلام است که راه سعادت و شقاوت انسانها را در حوزۀ باورها و ارزشها مشخص میکند. بنابراین، علمِ دینی علمی است که در حوزههای مرتبط با سعادت و شقاوت انسان و باورها و ارزشها از منابع صحیح دینی و با استفاده از روششناسی صحیح (روش فقاهتی) بدان رسیده باشیم و نتیجه نیز یقینی باشد. در متون دینی، مسائل مختلفی مطرح شده است که ناظر به علوم طبیعی، پزشکی و ... است. ازآنجاکه شأن دین هدایتگری به سمت سعادت است، علم دینی باید همسو با این شأن تعریف شود. بنابراین، هر گزارهای که با روشهای معتبر اثبات شود علم دینی نخواهد بود، زیرا دین وظیفهای در قبال کشف روابط علّی میان پدیدهها ندارد. آنچه برای دین ضرورت دارد شناخت و بیان تأثیر پدیدهها در سعادت و شقاوت انسان است. این امر در بسیاری موارد با عمل اختیاری انسان در ارتباط است. در میان علوم، موضوع علوم انسانی بررسی کنشهای ارادی و آگاهانۀ انسانی، و احکام و آثار و پیامدهای آن است، مانند علم اخلاق یا حقوق. بنابراین و با توجه به جایگاه بیبدیل علوم انسانی در ساخت تفکر بشری و سبک زندگی انسانها، از دیدگاه استاد، اسلامی کردن علوم در گسترۀ علوم انسانی اسلامی محقق میشود.
این بررسی به توصیف و بازخوانی نظریات استاد در رابطه با اسلامی کردن علوم انسانی -پرداخته و از منظر ایشان، به برخی ابهامات پاسخ داده است.
دین,علم دینی,علوم انسانی اسلامی,آیتالله مصباح یزدی,اسلامیسازی علوم
https://pwq.bou.ac.ir/article_65409.html
https://pwq.bou.ac.ir/article_65409_716ed49ec8e929f77ecf0ee89f4ae54c.pdf
دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
فصلنامه علمی پژوهشی آیین حکمت
2008-9309
2783-4131
9
پاییز 96 - مسلسل 33
2018
02
20
تباین ماهوی رجعت و تناسخ در قوه و فعل
79
102
FA
اسدالله
کرد فیروزجایی
استادیار و عضو هیئت علمی پژوهشگاه امام صادق(ع)
وحید
ظفرنما
کارشناسی ارشد و طلبۀ حوزۀ علمیه قم
www.asad4242@gmail.com
10.22081/pwq.2018.65410
در سفر تخیلی که در میان مردمانِ سرزمینهای خاورِ دور مطرح بوده و مقبول ساکنان مغرب زمین و برخی فِرق منسوب به اسلام واقع شده است، سفر از لحظۀ مرگ شروع شده، از مرحلۀ میانی توهمات میگذرد و به بازگشت نهایی به جسم در قالبِ جاودانگی اسطورهای در چهارچوب یک تئوری دربارۀ تولد دوباره میانجامد، و روح الزاماً در جهت خاصی سیر میکند. به سبب همسانانگاریِ چرخۀ زندگیِ تناسخباور و بازگشت روح به این دنیا در جوهر رجعتاندیش، برخی تلاش کردهاند، با طرح شبهاتی، رجعت را با چالش مواجه کنند، تا آنجا رجعت را همان تناسخ بدانند و شیعیان را که قایل به رجعتاند همان تناسخیه بدانند. آنچه این مقاله در پی حلّ آن است این است که تمایز و تباین ماهوی رجعت و تناسخ را با مبانی سیر نفس در قوه و فعل بررسی کند و به این سؤال پاسخ دهد که «اگر نفس رجعی با ادلۀ فلسفی و کلامی ثابت شده است، آیا روح تناسخی هم میتواند شکل بگیرد؟»
رجعت,تناسخ,قوه,فعل,نفس,حرکت قهقرایی
https://pwq.bou.ac.ir/article_65410.html
https://pwq.bou.ac.ir/article_65410_493490bdfb74e1637465dbd7d60c257f.pdf
دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
فصلنامه علمی پژوهشی آیین حکمت
2008-9309
2783-4131
9
پاییز 96 - مسلسل 33
2018
02
20
تحلیل عرفانی ابعاد قیام عاشورا با تکیه بر آموزۀ جمعیت عرفانی
103
128
FA
علیرضا
کرمانی
دانشیار موسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
kermania59@yahoo.com
10.22081/pwq.2018.65411
واقعۀ عاشورا، که ظهور علم و ارادۀ انسان کاملِ مطلق است، به تبعِ جمعیّت انسان کامل، جامع ابعادی بیشمار است. مصیبت و رنج، جهاد و حماسه، و عشق و عرفان را میتوان از جملۀ این ابعاد دانست. هرچند از منظر وحدت، عشق و معرفتْ مقدم بر حماسه و مصیبت است و هریک از این دو شأنی از انسان کاملی میباشند که جمع جمیع مراتب خلقی و حقی کرده است، اما از منظر سلوکی و سیر از کثرت، که مشخصۀ اصحاب و یاوران اباعبداللهالحسین(ع) است، راه ورود به جهاد و حماسه مشارکت در مصیبت اباعبدالله(ع) است، چه اینکه این جهاد و حماسه خود گذرگاه وصول به مرتبۀ وحدتی است که مشخصۀ آن عشق و معرفت به انسان کامل است. این حماسه حماسهای سلوکی است متفاوت از حماسۀ امام(ع) که ظهور اجتماعی اطلاق و جمیعت اوست. همچنین، عاشورا هم تجلیگاه عشق امامی عارف است به خدای خود و هم محل ظهور عشق یارانی سالک است به امام خود.
عاشورا,انسان کامل,جمعیت,امام حسین(ع),عرفان
https://pwq.bou.ac.ir/article_65411.html
https://pwq.bou.ac.ir/article_65411_98e26ea672a7beb861cf3d183d0d4c66.pdf
دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
فصلنامه علمی پژوهشی آیین حکمت
2008-9309
2783-4131
9
پاییز 96 - مسلسل 33
2018
02
20
بررسی مبانی و مؤلفههای سلامت معنوی با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی
129
154
FA
رحمتالله
مرزبند
استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی مازندران
علیاصغر
زکوی
دانشیار گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی مازندران
10.22081/pwq.2018.65412
با اینکه بیش از چند دهه از آغاز سخن دربارۀ سلامت معنوی میگذرد، هنوز فهم مشترکی از بُعد معنویِ سلامت شکل نگرفته است، چراکه اندیشمندان حوزههای مختلف دین ، فلسفه و روانشناسی سعی دارند تا معنویت را با توجه به مبانی فرهنگی و شرایط اجتماعی خود تعریف کنند. بسیاری از متفکران در سنت فکری امانیسم اعتقاد دارند که معنویت عمدتاً در ابعاد مختلفی همچون هدف زندگی، تفوق و برتری، اتصال به دیگران، طبیعت یا الوهیت، و ارزشها (مانند عشق و دلسوزی) شناخته میشود، امری که الزاماً ریشۀ دینی و قدسی ندارد.
هدف این نوشتار شناسایی مفهوم معنویت با توجه به مبانی و شاخصهای آن براساس آرا و نظریات علامه طباطبایی است، تلاشی که میتواند مقدمۀ فهم مشترک معنویت باشد. یافتهها بیانگر آن است که معنویت در اندیشۀ علامه نوعی از حیات برتر و ملکوتی انسانی برخاسته از فطرت الهی است که در آن حیات، انسان کمالات خاص خودش را تنها در پرتو ایمان به خدا و عمل صالح در ساحتها ی بینشی، گرایشی و رفتاری بروز میدهد. البته، چنین تعریفی از معنویت مبتنی بر سازههای مفهومی خاصی از قبیل حیاتشناسی انسانی، جهانشناسی معنوی، الهیاتشناختی، انسانشناختی و نیز اسلامشناختی علامه طباطبایی استوار میباشد. تصریح و تأکید علامه در تفسیر معنویت اسلامی بر مبانی قرآنی میتواند مورد استفاده سیاستگذاران عرصۀ سلامت در جوامع اسلامی قرار گیرد.
معنویت,سلامت معنوی,اسلام,علامه طباطبایی,شاخصها
https://pwq.bou.ac.ir/article_65412.html
https://pwq.bou.ac.ir/article_65412_5aa9aac438901ae1f654b509b0fd8d59.pdf
دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
فصلنامه علمی پژوهشی آیین حکمت
2008-9309
2783-4131
9
پاییز 96 - مسلسل 33
2018
02
20
تبیین نیازمندی عقل عملی به عقل نظری در اعتبار و استقلال در ادراک
155
180
FA
حسن
اسماعیل پورنیازی
استادیار جامعۀ المصطفی العالمیۀ
10.22081/pwq.2018.65413
مسئلۀ منشأ اعتبار گزارههای اخلاقی و حقوقی، که از سنخ مدرکات عقل عملیاند، یکی از مباحث مهم در فلسفۀ اخلاق و حقوق است. تنها راه اعتباربخشی به این گزارهها ارجاع آنها به بدیهیات عقل نظری است. اما آیا این امر امکانپذیر است؟ هیوم و کانت و برخی دیگر از اندیشمندان این ارجاع را غیرموجه دانستهاند. گروهی دیگر اصلِ نیازمندی مدرکات عقل عملی به ارجاع به عقل نظری را انکار کرده و مدرکات عقل عملی را به دو دسته بدیهی و غیربدیهی تقسیم نمودهاند و اعتبار بدیهیات را به دلیل بداهت و اعتبار غیربدیهیات را به دلیل ارجاع آنها به بدیهیاتِ همین عقل دانستهاند. این مقاله، پس از پذیرش ضرورت ارجاع احکام عقل عملی به عقل نظری، یعنی ضرورتِ یافتن ریشهای از «هستها» برای اعتبار «بایدها» و پس از ارائۀ راههای ارجاعِ هستها به بایدها، بر این نکته تأکید میکند که اگرچه عقل عملی در اعتبار خود به عقل نظری محتاج است، در ادراک احکامش مستقل عمل میکند، به این معنا که ما واقعاً دو گونه ادراک داریم که از دو سنخاند، اما در اعتبار معرفتی، یکی به دیگری محتاج است، چنانکه حواس ظاهری پنج حس مستقل در ادراکاند، اما همگی در اعتبارشان به عقل محتاجاند.
عقل عملی,عقل نظری,ضرورت بالقیاس,اعتباریات,هیوم,کانت
https://pwq.bou.ac.ir/article_65413.html
https://pwq.bou.ac.ir/article_65413_aa8fd77de0769560af099af0876ab73d.pdf
دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام
فصلنامه علمی پژوهشی آیین حکمت
2008-9309
2783-4131
9
پاییز 96 - مسلسل 33
2018
02
20
تناسخ از دیدگاه صدرالمتألهین و بازخوانی تعریف نفس صدرایی بر اساس آن
181
204
FA
محمدتقی
یوسفی
استادیار دانشگاه باقرالعلوم(ع)
yosofi@bou.ac.ir
معصومه سادات
سالک
دانشجوی دکتری فلسفۀ اسلامی دانشگاه باقرالعلوم(ع)
m.salek@whc.ir
10.22081/pwq.2018.65414
مسألۀ تناسخ از دیرباز مورد توجه حکما و فلاسفه بوده است. ملاصدرا، ضمن ارائۀ تعریفی عام از تناسخ، آن را ابطال نموده است و، با دقت نظر ویژۀ خود، بحث در مصادیق تناسخ محال را به عوالم دیگر نیز سرایت داده است. به عقیدۀ ملاصدرا، اغلب کسانی که سعی در تبیین معاد جسمانی داشتهاند به نوعی از تناسخ سربرآوردهاند. اما تعریف نفس صدرایی و مبانی علمالنفسی صدرالمتألهین دربارۀ ارتباط نفس و بدن، عملاً، راه را بر امکان تناسخ میبندد. ضرورت پرداختن به بحث تناسخ وقتی پررنگتر میشود که به اصول مسلّمی چون رجعت و زنده شدن اموات در این دنیا توجه شود و، در نگاه اول، این امور در دایرۀ تناسخ جای میگیرد. تحقیق حاضر میکوشد تا با شیوۀ تحلیلی و عقلی، ضمن بررسی تناسخ محال از دیدگاه ملاصدرا، به بازخوانی تعریف نفس صدرایی بهعنوان مبنای مباحث علمالنفسی ملاصدرا بپردازد. بحث تناسخ در حکمت متعالیه نشان میدهد: تناسخ مصطلح صدرایی از تناسخ مصطلح مشهور (تناسخ مطلق) اعم مطلق است و ملاصدرا، با ابطال هرگونه تناسخ غیرملکوتی، در بحث تناسخ، چیزی بیشتر از استحالۀ تناسخ مشهور را نتیجه میگیرد، در حالی که استحالۀ عقلیِ تناسخ ملکی نتیجۀ قهری مبانی فلسفی صدرایی و لازمۀ تعریف نفس صدرایی و تبیین خاص ملاصدرا از رابطۀ نفس و بدن است، زیرا ذات و حقیقت نفس چیزی جز تعلق به بدن نیست و، لذا، بهسادگی نمیتواند متعلقِ آن تغییر یابد و جابجا شود
تناسخ,معاد جسمانی,نفس,صدرالمتألهین,سهروردی
https://pwq.bou.ac.ir/article_65414.html
https://pwq.bou.ac.ir/article_65414_fc670af097035f81368907d4ae4d6e96.pdf